Project Description

 چگونه رؤیا ها اندیشه ها را بازنمایی می کنند: ادغام و جا به جایی

 

به علاوه تحریف موجود در رؤیا ها که به سبب سانسور و نیاز به لباس مبدل پوشیدن است، فروید توجه ما را به یکی دیگر از منابع ابهام ظاهری آنها جلب می کند. زبان ناخودآگاه به طریقی کاملاً متفاوت از زبان ذهن خودآگاه عمل می کند. افکاری که ذهن خودآگاه ابراز می کند به شکلی متوالی، کم و بیش منطقی و مطابق قواعد دستوری هستند که به طور کلی از قوانین زبانی خاصی تبعیت می کنند

این استفاده “قانونمند” از نماد ها آن چیزی است که به هنگام استفاده از زبان مشترک به انسان امکان می دهد دیگری را بفهمد. در مقابل، ذهن ناخودآگاه، به ویژه آنگونه که در رؤیا ها ابراز می شود، عمدتاً تصاویر دیداری را به کار می گیرد که ممکن است در یک آن معانی متفاوت بسیاری را در هم بیامیزند؛ این معانی چندگانه به جای اینکه آشکارا و به طور کامل اظهار شوند، مربوط و مورد تأکید اجزا هستند. گویی افکار بسیاری به بخش های مختلف تقسیم شده یا به شکلی نامنظم درهم آمیخته اند، سپس در هم کوبیده و به ذره کوچکی معنی تبدیل شده اند

اما این تمثیل برای خلاقیت و نبوغ حیرت انگیزی که ذهن ناخودآگاه به هنگام ساختن تصاویر مناسب رؤیا برای بازنمایی منظومه ای از افکار، امیال و ترس ها از خود نشان می دهد منفصانه نیست

فروید برای اشاره به این ظرفیت در هم آمیزی عناصر بسیار متفاوت معنی اصطلاح ادغام را به کار می گیرد. او فرآیند های دخیل در این امر را به این شکل توصیف کرد

حذف تمام اجزای پنهان خاص (2) تنها بخشی از مجموعه هایی در رؤیای پنهان که به رؤیای آشکار آمده اند و (3) عناصر پنهان دارای چیزی مشترک که با یکی از واحد های رؤیای آشکار درآمیخته یا ترکیب شده اند موجب وقوع ادغام می شوند

او توضیح می دهد ساده ترین شکل این ادغام جایی است که در رؤیا صورت شخصی مرکب از چند آدم مختلف وجود دارد: ممکن است شخص مرکبی از این دست شبیه الف باشد، اما مانند ب لباس بپوشد، کار هایی بکند که جیم انجام می دهد و همزمان ما بدانیم او دال است. البته این ساختار مرکب بر چیزی تأکید می کند که در بین این چهار نفر مشترک است. طبیعتاً این امکان وجود دارد که از چیز ها یا جا های مختلف به مانند آدم ها ساختار های مرکب بسازیم، به شرط آن که چیز ها یا جا های مختلف دارای مشترکاتی باشند که مورد تأکید رؤیای پنهان قرار گیرد. این فرآیند مانند ساختن مفهومی تازه و زودگذر است که این عنصر مشترک در هسته اصلی آن وجود دارد. حاصل این سر هم کردن عناصر جدایی که در هم ادغام شده اند معمولاً تصویری نامشخص و مبهم است، درست مثل این که شما چند عکس را در یک صفحه بگذارید.

دومین خصیصه بازنمایی ناخودآگاه خصیصه جابه جایی است. فروید توضیح می دهد که این اتفاق چگونه به دو شکل می افتد

عنصری جزئی مربوط به عنصر اصلی جایگزین عنصر اصلی می شود و دیگر اینکه تأکید از عنصری با اهمیت به سوی عنصری منحرف می شود که اهمیتی ندارد.

بعد ها، روانکاو فرانسوی ژاک لکان این فرآیند را بر حسب “لغزش دلالت کننده” توصیف کرد. در حالی که در فکر خودآگاه (به ویژه علمی) واژه دارای معنایی نسبتاً دقیق است، در ناخودآگاه معانی می توانند به سادگی از یک بازنمایی (دلالت کننده) به بازنمایی دیگر بلغزند.

در عین حال، کار دیگر بازنمایی ناخودآگاه، به ویژه در رؤیا ها، این است که افکار را به تصاویر دیداری و چیزی عینی تر را جایگزین اندیشه های انتزاعی کند. فروید مثال اندیشه ای چون “زنای محصنه” (نقض پیمان ازدواج) را می آورد که بازنمایی کردن آن در تصویر دشوار است. این در حالی است که این موضوع با تصویر نوع دیگری از خیانت مثلاً “پای شکسته” نشان داده می شود.

یونگ، یکی از همکاران اولیه فروید، مثال زیر، رؤیای مرد مجرد سی و یک ساله، را می آورد

خود را در اتاقی کوچک دیدم که در کنار پاپ پیاس دهم پشت میز نشسته بودم. چهره پاپ به مراتب خوشقیافه تر از آنی بود که در واقعیت هست و این مرا شگفتزده کرد. من در یک سوی اتاق مان آپارتمانی با میزی مجلل و خانم هایی با لباس شب دیدم. ناگهان احساس کردم نیاز دارم ادرار کنم و از اتاق بیرون رفتم. به محض بازگشت دوباره احساس نیاز کردم و این اتفاق چند بار تکرار شد. در نهایت در حالی از خواب بیدار شدم که می خواستم ادرار کنم.

رؤیا بیننده رؤیا را بر حسب نیاز به تخلیه مثانه در خواب توضیح داد اما با کاوش تداعی های او معانی بیشتری پدیدار شد. یونگ از او پرسید درباره هر یک از عناصر رؤیا چه چیز به ذهنش می آید که توضیحات او به این شرح است

اینکه کنار پاپ نشسته بودم: “درست همان گونه که در کنار شیخی از یکی از فرقه های مسلمانان نشسم که در عربستان مهمانش بودم. شیخ تقریباً شبیه پاپ است.” یونگ محرمانه (پیش خودش) حدس می زند که بخشی از فکر رؤیا نشأت گرفته از آنجایی است که پاپ مجرد اما شیخ مسلمان است؛ مرد جوان نیز مجرد است اما دوست دارد به مانند شیخ همسران زیادی داشته باشد.

اتاق و آپارتمان با میزی که در آن قرار داده شده بود: “آنها آپارتمان هایی در خانه پسر عمویم بودند که من در مهمانی شام دو هفته پیش او در آنجا حضور داشتم

خانم هایی با لباس شب: “در این مهمانی شام خانم ها نیز بودند، دختر های پسرعمویم و دخترانی در سن ازدواج.” مرد مکثی کرد در حالی که برای ادامه دادن از خود مقاومت نشان می داد. یونگ در مورد خانم های جوان پرسید. “اووم، هیچی؛ یکی از آنها مدتی پیش ما بود، وقتی که می رفت من به همراه خواهرم با او تا ایستگاه رفتم.” او دوباره مکث کرد و یونگ از او پرسید به چه فکر می کند. “اوووم داشتم فکر می کردم به خواهرم چیزی گفتم که هر دوی ما را به خنده انداخت، اما به طور کامل فراموش کرده ام که چه گفتم.” آنگاه موضوع را به خاطر آورد. “در راه ایستگاه مرد متشخصی را دیدیم که با ما سلام و احوالپرسی کرد و به نظرم رسید او را می شناختم. بعد از خواهرم پرسیدم “آیا این همان آقای متشخصی نبود که (به دختر پسرعمو) علاقه مند است؟” ظاهراً رؤیا بیننده نیز به بانوی جوان علاقه مند بود، اما آن خانم فعلاً با مردی در رابطه بود که ذکرش در اینجا رفت.

شام خانه پسرعمو: من باید به زودی به مراسم ازدواج دوتا از دوستانم بروم

چهره پاپ: “بینی او به غایت خوشترکیب و کمی نوک تیز بود.” یونگ پرسید چه کسی بینی به این شکل دارد؟ “زن جوانی که من همینک علاقه شدیدی به او دارم.” یونگ پرسید آیا در رؤیا در مورد چهره پاپ چیز دیگری هم بود؟ “بله، دهانش. خیلی خوشترکیب بود. زن جوان دیگری، که او نیز مرا مجذوب خود ساخته است، چنین دهانی دارد.

یونگ توضیح می دهد که چگونه چهره “پاپ” شکل معمول بازنمایی ناخودآگاه فوق العاده اقتصادی را تصویر می کند

“پاپ” مثال مناسبی برای آن چیزی است که فروید آن را ادغام می نامید. نخست او نماد (زندگی مجردی) رؤیا بیننده است، دوم اینکه او تغییر شکل (بدل) شیخ دارای چند همسر است. بعد آن کسی است که در مهمانی شام روبه روی رؤیا بیننده نشسته است یعنی یک یا دو خانم؛ در واقع دو خانم که رؤیا بیننده را مجذوب کرده اند.

یونگ پرسید در ارتباط با اندیشه نیاز به ادرار کردن به هنگام شرکت در مراسمی رسمی چه به ذهن مرد جوان می آید. مرد پاسخ داد

یک بار چنین اتفاقی برایم افتاد. خیلی ناخوشایند بود. وقتی حدوداً یازده ساله بودم، مرا به مراسم ازدواج یکی از خویشاوندان دعوت کردند. در کلیسا نزدیک دختری همسن خودم نشسته بودم. مراسم به مدت نسبتاً طولانی ادامه یافت و من نیاز به ادرار کردن پیدا کردم. اما آنقدر خودم را نگه داشتم که دیگر خیلی دیر شده بود و شلوارم را خیس کردم.

بنا بر این می توان، از تداعی های رؤیا بیننده، مشاهده کرد که رؤیا با موضوع های تمایلات جنسی، تعارضات مربوط به مجرد بودن، علاقه او به دو زن که مغلوب رغیبی عشقی است، آرزو هایی مبنی بر داشتن امکان خروج از تمایلات و تکانه های جسمانی (که ادرار کردن آن را بازنمایی می کند) و ترس های او از تحقیر شدن و از دست دادن شرمآور کنترل (خاطره خیس کردن خودش در حضور یک دختر) سر و کار دارد. بیشک این رؤیا با معانی دیگری نیز مرتبط است و یونگ می نویسد که تحلیل این مواد باز هم ادامه یافت

گزارش یونگ نیز جالب است چراکه او بر شرم ها (مقاومت های ناشی از سانسور) تأکید می کند که ظاهراً به مانند تداعی ها مورد بررسی قرار گرفتند. آرزوی فهمیدن رؤیای خود و وحشت خاصی از رو به رو شدن به جنبه های ناشناخته خود هیچگاه خالی از دوسو گرایی نیست